Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-30@13:24:55 GMT

«خانه»ی یودیت هرمان به کتابفروشی‌ها آمد

تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۰۳۹۹۰

«خانه»ی یودیت هرمان به کتابفروشی‌ها آمد

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «خانه» نوشته یودیت هرمان به‌تازگی با ترجمه محمود حسینی‌زاد توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب صدوپنجاه‌وششمین‌عنوان رمان از مجموعه «ادبیات امروز» است که این‌ناشر چاپ می‌کند.

یودیت هرمان نویسنده آلمانی متولد سال ۱۹۷۰ است و «خانه»ی او با خرید حق کپی رایت با ناشر اصلی اثر، به فارسی ترجمه و چاپ شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حسینی زاد، پیش از این داستان‌ بلند «آلیس»، رمان «اول عاشقی» و مجموعه‌داستان‌های «این‌سوی رودخانه ادر» و «لتی‌پارک» را از یودیت هرمان ترجمه کرده که توسط همین ناشر به چاپ رسیده‌اند.

رمان پیش‌رو آخرین‌کتابی است که یودیت هرمان نوشته و درباره آدم‌هایی است که در پی رسیدن به وطنی آشنا هستند و تلاش دارند از جهان کهنه به نو گذر کنند. آن‌ها تلاش دارند بر روزمرِگی و روزمرْگی زندگی‌شان غلبه کنند.

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

می‌گویم، بارون می‌آد. باید رخت‌ها روی بند رو بیارم تو. به یادت هستم، اوتیس. آن‌قدر توی اینترنت فیلم نگاه نکن. دوباره کتاب بخون، مثل قبل‌ها. یک کتاب ساده بخون. ویکتوریای هامسون رو بخونش. مواظب خودت باش.

بعد گوشی را می‌گذاریم. دلم می‌خواست برایش تعریف می‌کردم که خاطره آن جعبه شعبده‌باز زنده شده، قابل لمس مثل یک جسم. نه فقط یاد آن جعبه افتاده بودم، که یک‌باره همه‌چیز یادم آمده بود: درپوش پر از خراش و زدگی جعبه، روکش بالش زیر دریچه برای سَرم، تاقچه موزاییکی جلوی پنجره با صدف‌ها و گوش‌ماهی‌های رویش، مزه آیس‌تی، بوی زن، بویی تند، بوی فلفل و سرکه. خودم را به یاد آورده بودم. لباسی را که توی جعبه تنم بود، پیرهنی بندی تا سر زانو، آبی با خال‌های سفید. موهایم، صاف، کوتاه،‌ قهوه‌ای. با این‌همه، این‌خاطره خاطره‌ای از زنی بیگانه بود، از کسی که من اصلا نمی‌شناختم، هیچ‌وقت ندیده بودمش. کی بود. از کجا می‌آمد و بعد از آنکه کشتی آئورا بدون او لنگر کشیده بود، آن زن به کجا رفته بود، و اصلا برای چی آن‌زن این‌کار را کرده بود، چرا توی آن‌جعبه دراز کشیده بود و اجازه داده بود به دو نیمه‌اش کنند.

چقدر دلم می‌خواست بگویم، چقدر دلم می‌خواست زمزمه کنم، اوتیس. اوتیس. چرا اون زن از هیچ‌چی نترسیده بود.

این‌کتاب با ۱۸۴ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 5787185 صادق وفایی

منبع: مهر

کلیدواژه: یودیت هرمان محمود حسینی زاد ترجمه ادبیات آلمانی نشر افق سی و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نمایشگاه کتاب تهران کتاب و کتابخوانی دفاع مقدس انقلاب اسلامی ایران معرفی کتاب نمایشگاه بین المللی کتاب تهران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران انقلاب علی رمضانی کتاب تهران خبرگزاری مهر امام خمینی یودیت هرمان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۰۳۹۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«جعبه سیاه» آدم‌ها رو می‌شود/ چالش‌هایی که گاهی از دست مهمان برنامه در می‌رود

در پرواز از همان لحظه‌ای که هواپیما می‌خواهد پایش را از زمین بردارد و اوج بگیرد، تا وقتی که بخواهد فرود بیاید، تمام ریز و درشت اطلاعات از قبیل ارتفاع، زمان، سرعت و صدا در قطعه‌ای به نام جعبه سیاه ثبت و ضبط می‌گردد. جعبه سیاهی که قرار است در روز مبادا یعنی زمانی که حادثه ناگوار برای سرنشینان هواپیما افتاد، به کار آید. 

حال این «جعبه سیاه» مقابل آدم‌هایی قرار گرفته، که نه در روز مبادا بلکه الان پرده از راز مگوی چهره‌ها بر می‌دارد. صحبت‌هایی که بخشی‌اش در تدوین کار حذف شده و به پخش نرسیده است و بخش‌هایی که برای اولین‌بار مقابل دوربین گفته شده است.

محمدهادی خفاجی، کارگردان برنامه «جعبه سیاه» شبکه افق درباره هدف از تولید برنامه گفت: هدف «جعبه سیاه» نزدیک شدن به آدم‌هایی بوده، که هم مشهورند و هم مقبول. شاید اغلب برنامه‌ها برای گفتگو بیشتر به سراغ افراد مشهور بروند. اما اینکه آن فردِ مشهور چقدر قابل الگوبرداری باشد و چقدر حرکت مفیدی در زندگی‌اش کرده باشد، در «جعبه سیاه» حائز اهمیت بوده است.

خفاجی با بیان اینکه «جعبه سیاه» جزو برنامه‌های تاک شوست، ادامه داد: سعی شده جنس برنامه متفاوت شود. یعنی به سمت فرم حرکت کند و شکل گفتگو صمیمانه، آزاد، چالشی و پر ریتم باشد. 

این کارگردان تلویزیونی در پاسخ به این سوال که اگرچه «جعبه سیاه» می‌خواهد وارد حریم مصاحبه شونده‌ها شود، ولی از سبک کاری آقای عضد (طناز بودنش) پیداست که نمی‌توان انتظار یک گفت‌وگوی چالشی را داشت، افزود: جنس کار برنامه طنز است. به همین دلیل، امیر عضد را انتخاب کردیم. ماجرا از این قرار بود که ما بتوانیم به آدم‌ها نزدیک شویم. یعنی با فراهم کردن فضای طنز در جلو و پشت صحنه صمیمیت ایجاد کنیم و مصاحبه شونده صحبت‌هایی که را که پیش از این مقابل هیچ دوربینی بیان نکرده، به زبان بیاورد. «جعبه سیاه» شکل گرفت، تا هم گفتگو شیرین باشد و هم فضای راحتی برای طرف مقابل فراهم شود.

وی ادامه داد: ما سوالات را پیش‌روی مهمانان می‌گذاشتیم و بر این باوریم که هر سوال یک کلید برای رسیدن به ماجرایی در ذهن مهمان است. وقتی کلید را از مهمان می‌گرفتیم، سوالات چالشی‌مان شروع می‌شد. برای همین، ضبط هر برنامه حداقل چهار ساعت طول می‌کشید. نزدیک به سه ساعت و چند دقیقه راش مفید تولید و بهترین قسمت‌ها در تدوین انتخاب می‌شد. امیر عضد در برنامه نقش طنز را به عهده دارد. اغلب بخش‌هایی که با مهمانان چالش شده جلوی دوربین نیست و فقط خروجی آن پخش می‌شود. چون «جعبه سیاه» ماهیت طنز دارد، ما طنزش را جلوی دوبین نگه داشتیم و بخشی از چالشش را حذف کردیم.

خفاجی در پاسخ به این سوال که آیا قسمتی بوده که مهمان برنامه بگوید نمی‌خواهم این بخش صحبتم پخش شود، تصریح کرد: بله، فت و فراوان. تا جایی که بتوانیم سعی می‌کنیم آنها را قانع کنیم. اما موقعی هم بوده که مهمان آنقدر گرم صحبت شده و در فضای صمیمی برنامه غرق شده است که چیزی گفته، اما بعد از ضبط از ما در خواست کرده تا آن را حذف کنیم و گفته اگر این بخش صحبتم را پخش کنید، برایم بد می‌شود. البته چالش ما به صورت اعتراف‌گیری نبوده است. معمولاً با صمیمیت با مهمان گفتگو کردیم. حتی در محیط پشت صحنه این صمیمیت دیده می‌شود. مثلاً در برنامه تعاملی بین من و امیر عضد دیده می‌شود، که در تدوین حذف نکردیم. 

کارگردان برنامه «جعبه سیاه» در پاسخ به این سوال که آیا کدورتی هم برای مهمانان «جعبه سیاه» پیش آمده؟ مثلاً وقتی در انتهای گفتگو کفن مقابل مهمان برنامه گذاشته شد، باعث ناراحتی نشد؟ توضیح داد: کم، اما پیش می‌آید که ناراحت شوند. حتی یکی از مهمانان رسماً قهر کرد. در واقع، برنامه مواجهه آدم‌ها با سوالات است. حتی اگر فردی از برنامه ناراحت شده، به دلیل ماهیت «جعبه سیاه»، ناراحتی‌اش را در خروجی کار می‌بینید. اگر اتفاق بامزه‌ای هم در پشت صحنه افتاده، مخاطب آن را در خروجی می‌بیند. 

وی با بیان اینکه تعداد مهمانانی که دچار کدورت شدند، در حد سه چهار نفر بودند، افزود: اغلب مهمانان از بخش پایانی برنامه استقبال کردند. 

خفاجی در پاسخ به این سوال که از آنجایی که تولید برنامه «برمودا» جلوتر از برنامه «جعبه سیاه» بوده، فرم این برنامه شبیه برنامه «برمودا» است، گفت: ما در پیش تولید «جعبه سیاه» بودیم، که «برمودا» روانه آنتن شد. ما سعی کردیم از لحاظ طراحی دکور، آیتم محور بودن، نوع بازی‌ها و فرم تغییراتی در برنامه ایجاد کنیم، تا شباهت‌ها به حداقل برسد. حتی از آنجایی یکسری مهمانان «برمودا» در لیست مهمانان برنامه ما بود، آنها را حذف کردیم. به علاوه با استفاده از یک مجری که چندان چهره نبود، سعی کردیم حال و هوای متفاوتی را ایجاد کنیم.

این کارگردان در پاسخ به این سوال که آیا لازم است هر شبکه برنامه گفتگو محور داشته باشد؟ بیان کرد: بیشتر برنامه‌ها گفتگو محور هستند و این قالب جزو فرم‌های رایج تلویزیون است. مهم این است گفتگو از فضای مرسوم و کلیشه‌ای خارج شود و صحبت‌های بیان شده در فرمی مناسب جذابیت لازم برای همراهی مخاطب را داشته باشد.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون

دیگر خبرها

  • جواد افهمی با یک رمان در محور مقاومت به نمایشگاه می‌آید
  • کتاب تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه نقد می شود
  • موزه نادر، خانه‌ای برای ادب‌ورزی/ مهمانی هر روز هفته با یار مهربان
  • جایزه بوکر عربی ۲۰۲۴ به اسیر فلسطینی رسید
  • بورل: جعبه جنگ جهانی نباید دوباره باز شود
  • «مگره و مردان محترم» در کتابفروشی‌ها دیده شدند
  • ورود ترجمه «آن روی دیگران» به کتابفروشی‌ها
  • «فلسطین و توطئه صهیونیستی انگلیسی» به کتابفروشی‌ها آمد
  • «جعبه سیاه» آدم‌ها رو می‌شود/ چالش‌هایی که گاهی از دست مهمان برنامه در می‌رود
  • «حسنا و ملکه‌های رنگی» به کتابفروشی‌ها آمدند